تجربه ماه‌ها بدون موبایل …

این مطلب حدود ۳ ماه پیش در وب سایت ITiran منتشر شد، آن زمان ۳ ماه بود که از موبایل بعنوان ابزار دسترسی لحظه‌ای استفاده نمی‌کردم، و الان که  در وب سایت شخصی بازنشر میکنم همچنان موبایلم در وضعیت Flight mode است و از این تصمیم بیش از ۶ ماه میگذرد …

بیش از ۳ ماه از روزی که تصمیم گرفتم از موبایل برای مدت محدودی استفاده نکنم می‌گذرد، خیلی یهویی و تقریبا بدون برنامه قبلی بود، اما نتایجش باعث شد ادامه داده و تصمیم یک هفته‌ای را تا سه ماه تمدید کنم و احتمالا تا یکسال و شاید … ، البته برای تصمیم بلندمدت از این جنس معمولا فرصت تجربه بیشتر می‌دهم، این تصمیم هم مستثنی نیست، پس فعلا درباره تصمیم بلندمدت حرفی نمی‌زنم و خیلی کوتاه بخش‌هایی که به نظرم در این سه ماه متفاوت بود را تعریف می‌کنم.

شروع تصمیم در فرودگاه امام …

۲۰ خردادماه از یک سفر ده روزه بر‌میگشتم، هواپیما یک ساعتی تاخیر داشت و بخاطر مشکلی که برای بلیت‌ همسفرمان پیش آمده بود چند ساعتی هم در فرودگاه معطل شدیم، در طول پرواز هر از چندگاهی می‌خوابیدم و بیدار می‌شدم، اما همین چرت‌های کوتاه برای رفع خستگی اتفاقات کافی بود، وقتی به فرودگاه امام رسیدیم هنوز کامل توقف نکرده بودیم که سراغ کوله‌ام رفتم تا سیم‌کارت داخل گوشی را عوض کرده و از حالت پرواز (Flight Mode) خارج کنم. آرامش “در دسترس نبودن” این ده روز شروع این تصمیم شد.

من تماس‌های تلفنی و پیامی زیادی داشتم، بعنوان مدیرمحتوا مشغول بودم و تماس‌های مختلفی از افراد تیم داشتم. در تلگرام هم بخاطر گروه‌ و کانالی که درباره بازاریابی محتوایی راه‌اندازی کرده بودیم سوالات و پیام‌های مختلفی هر روز دریافت می‌کردم. در ضمن برای چند سال شماره موبایلم در سایت شخصی و صفحه اینستاگرامم در دسترس بود.

اول تصمیم گرفتم تا فردا از حالت پرواز خارج نکنم تا سر فرصت فکر کنم و ببینم این تصمیم چه مزایا و معایبی دارد، یک شرط برای این تصمیم گذاشتم: تا زمانی که مزایا و معایبش را بررسی نکردم “حالت پرواز” را حفظ کنم. تا امروز بررسی نکردم پس طبیعی است که همچنان در حالت پرواز باشم.

استرس غیرطبیعی …

تا چهار پنج روز اول استرس عجیبی داشتم، برای خودم خیلی عجیب بود، این حد استرس را به ندرت تجربه کرده بودم، بصورت غیرطبیعی نگران مادر و پدرم می‌شدم، از شرکت تماس میگرفتم و مطمئن میشدم همه چیز رو به راه است. به همسرم به بهانه‌ اینکه راه‌ها خلوت بود یا نه در واتزاپ پیام می‌دادم تا مطمئن شوم کاری ندارد و مشکلی پیش نیامده است. ظاهرا عادت استفاده از موبایل، یا عادت “در دسترس بودن” بخش جدا نشدنی از بدنم بود که تجربه جدا کردنش درست مثل کمبود یک ویتامین علائم فیزیکی داشت!

موبایل همچنان همراهم بود، یعنی هرجا دسترسی وایفای وجود داشت می‌توانستم واتزاپم را چک کنم، یا در شرایط ضروری از واتزاپ برای تماس استفاده کنم یا استفاده کنند (البته بعد از یک هفته نوتیفیکیشن‌های واتزاپ را هم غیرفعال کردم)

چالش استفاده از اپلیکیشن‌های روزانه …

اولین چالش استفاده از ویز بود، وقتی که ویز را باز کردم و یادم افتاد بدون اینترنت نمی‌توانم استفاده خاصی از ویز کنم، از حالت پرواز برای چند دقیقه خارج کردم و وقتی مسیر مشخص شد دوباره گوشی را به حالت پرواز برگرداندم، بصورت موقت راه‌حل بدی نبود اما وقتی تصادفی در مسیر پیش می‌آمد یا بخاطر تغییر ترافیک ویز مسیر جدیدی را معرفی می‌کرد، متوجه این رویداد نشده و همچنان راه قبلی را می‌رفتم. (چند بار با تاخیر زیادی نسبت به پیش‌بینی آفلاین ویز به مقصد رسیدم)

تجربه استفاده بدون موبایل از اسنپ‌فود هم باعث شد یک روز با یکی از دوستانم با یک ساعت تاخیر به غذا برسیم، البته ایراد از اسنپ فود نبود، پیک آدرس را پیدا نکرده بود و موبایلم هم که در دسترس نبود و چاره‌ای جز برگشت به رستوران نداشت! اسنپ و تپسی هم همینطور، اگر راننده اهل نقشه و ویزباز بود بعد از رسیدن و پیام اپلیکیشن همدیگر را می‌دیدیم، اما اگر از من توقع راهنمایی داشت متاسفانه یا با پرس‌وجوی زیاد به من می‌رسید یا سفر را لغو می‌کرد.

این داستان ادامه دارد، اما به چند تصمیم کلی رسید:

یک) در اکثر سیستم‌ها آدرس دقیق‌تری وارد میکنم تا نیاز به راهنمایی تلفنی نباشد. مثلا بجای کوچه رضایی خشک و خالی، می‌نویسم روبروی پمپ بنزین، کوچه رضایی (سرکوچه داروخانه).

دو) مودم همراه گرفتم تا بین دو مقصد اینترنت داشته باشم و حداقل در واتزاپ برای کارهای ضروری در دسترس باشم.

سه) شماره تلفن همکار و همسر و افرادی که در موقعیت‌های مختلف کنارم هستند را برای بسته‌های پستی و بعضی کارهای ضروری می‌دهم.

مهمترین دستاورد، تمرکز بیشتر …

احساس می‌کنم این “عدم دسترسی همیشگی” باعث شد، تمرکز بیشتری داشته باشم، فقط درباره کار و فعالیت حرفه‌ای صحبت نمی‌کنم، منظورم تمرکز در هر زمینه ایست، دیدن فیلم سینمایی، صحبت با همسرم، زمان‌های شام و نهار، کتاب خواندن، گوش کردن به موسیقی و کارهای دیگری که معمولا احساس می‌کنیم نیاز به تمرکز ندارد.

فکر می‌کنم این افزایش تمرکز مهمترین دستاورد این سه ماه تا امروز بوده است، شاید زمانی فقط شغل‌های حساس تعهد به دسترسی همیشگی داشتند، مثلا آتش‌نشان‌ها، نیروهای اورژانس، شغل‌های امنیتی، مدیران سطح بالا و غیره، اما امروز داشتن موبایل تعهد نانوشته‌ای را برای دسترسی ایجاد می‌کند، اینکه من با شخصی تماس میگیرم و پاسخگو نیست اتفاق عجیبی است، شاید شروع یک سوءتفاهم، شاید شروع یک برداشت و پیام‌های دیگری که مخاطب بر اساس سابقه‌ای که در ذهن دارد به شیوه‌های مختلف تعبیر می‌کند.

به نظرم شبکه‌های اجتماعی موضوع “دسترسی همیشگی” را به “دسترسی لحظه‌ای” تغییر دادند، وقتی همه مخاطبین در جریان آنلاین یا آفلاین بودن ما هستند، وقتی می‌بیبینند دیشب تا چه ساعتی آنلاین بوده‌ایم، و وقتی‌های دیگری که اجازه ارتباط لحظه‌ای و توقع در دسترس بودن لحظه‌ای را ایجاد می‌کنند. باید در دسترس باشیم و این باید توقعی است که از ما انتظار دارند.

این داستان کاملا شخصی است …

این مدت خارج از بعضی واکنش‌های منفی از طرف افرادی که کار واجبی داشته‌اند، واکنش‌های جالبی دیده‌ام که چه تصمیم خوبی، من مدت‌هاست می‌خواهم تجربه کنم و پیام‌هایی که همگی معنی مشابهی می‌دهند، این تصمیم کاملا شخصی است، برای من فعلا جواب داده است و از نتایج سه ماهه‌اش راضی هستم، شاید برای شما جواب ندهد.

قبل از این تصمیم، به مدت ۶ ماه از اپلیکیشنanti social استفاده می‌کردم تا دید واقع بینانه‌ای از زمانی که در شبکه‌های اجتماعی صرف میکنم و وقت‌هایی که به سراغ موبایل می‌روم به من بدهد، شاید این تصمیم بدون برنامه، بخاطر اوضاع خرابم در گزارش این اپلیکشن بود.

منبع: ITiran

فوتر سایت

نوارکناری لغزنده

درباره من

درباره من

وقتی محتوایی به مخاطب ارائه میشه، تصمیم میگیره با شما خداحافظی (Goodbye) کنه یا اینکه خریدار (GoodBuy) محتوای شما باشه، یک کلمه رو به ارزش کلمه قبل خریداری کنه و تا پایان محتوا همراه شما باشه، یا … به نظر من ارائه محتوا و کپی رایتینگ تفاوت ۲ واژه Goodbye و GoodBuy است.

شبکه های اجتماعی