این روزها با پدیدهای در بازاریابی محتوایی روبرو هستیم که اسم آنرا “داعش تخصصی” گذاشتهام. پدیدهای که چندان هم جدید نیست، قبل از آن در برندینگ، بازاریابی، فرهنگ سازمانی و سایر موضوعاتی که به نوعی با “تفکر طراحی” مرتبط بودهاند نیز، دیده شده است.
در نگاه اول انتخاب کلمه داعش مقداری تند به نظر میرسد، اما از انتخاب این کلمه دو منظور داشتهام:
اول آنکه تلنگر خوبی برای فعالان این حوزه باشد و توجه زیادی به داعشهای تخصصی اطرافمان داشته باشیم. (باشد که در دسته این افراد قرار نگیریم.)
دوم اینکه ما معمولا خون و خونریزی و جنایت را در مفهوم فیزیکی بکار میبریم، زمانی که واقعا سری بریده میشود، تجاوزی صورت میگیرد، مایع قرمزی از بدن شخص خارج میشود و …، اما شاید بسیاری از ما قربانی جنایات و تجاوزهایی غیرمشهود هستیم، اتفاقاتی که با خروج مایعی قرمز رنگ از بدنمان همراه نبوده است اما به همان اندازه ما را برای پیمودن مسیر بیرمق کرده است. احساس میکنم این پدیدهای که با آن روبرو هستیم گاهی چنان لطمهای به ما، فعالان کسبوکار و در معنای وسیعتر جامعه وارد میکند که استفاده از واژه داعش آنقدرها هم تند نیست.
داعش به عنوان نمادی از برداشت سطحی و بریده از یک موضوع، و ترویج و اجرای آن به شیوهای متعصبانه است.
در واقع داعش بخشهایی بریده از اسلام را جدا، و بعد به شیوهای متعصبانه آنها را ترویج و اجرا میکند، وقتی بخشی از محتوا از زمینهای (Context) که محتوا در آن مطرح شده است، جدا شده و مورد استفاده قرار میگیرد گاهی معنای خود را به کلی از دست داده و نه تنها بیمعنی شده بلکه به سرعت معنای جدیدی گرفته و در شکلی غیراز مفهوم اصلی خود ظاهر میشود.
نقش تمپلیتها و چک لیستها:
در کسب و کارهای زیادی میبینم پر کردن یک فایل اکسل به معنای داشتن استراتژی برای محتواست، یک برگ از مشخصات مخاطب به معنای کشف پرسوناست، واکنش نسبت به مناسبت های جهانی و ملی نشانگر تقویم محتواست، و برداشتهای بریدهای که از مفاهمیم اصلی فاصله زیادی دارند.
تمپلیتها، چک لیستها و … میتوانند ابزارهای مناسبی باشند، اما در چه زمان و برای چه استفادهای؟ آیا قرار است فایل اکسلی که در بسیاری از وب سایت ها بعنوان ابزار استراتژی محتوا معرفی شده است، فرآیند طراحی این استراتژی را هم به دوش بکشد؟ بسیاری از اوقات نتیجه را بجای فرآیند در نظر گرفته و بعنوان راهمیانبری که اتفاقا در زمان هم صرفهجویی میکند استفاده میکنیم.
هر نتیجهای، حاصل یک فرآیند:
زمانهای زیادی از نتیجه صحبت میکنیم و انتظار داریم جدای از فرآیند بتوانیم در یک اتفاق ناگهانی و آسانسوری به نتیجه برسیم، به راحتی میگوییم “در لحظه زندگی کن” اما این اتفاق میتواند نتیجه فرآیندی باشد که باید برای آن تلاش کنیم تا در نهایت به زندگی در لحظه برسیم، مثلا پروندههای مبهم زندگی را ببندیم، به مفاهیم زندگی فکر کنیم، برای شکست میوههایی مشخص تعریف کنیم و …
تمپلیتی که برای پرسونا در نتایج اولیه گوگل پیدا میشود، میتواند وسیلهای برای نمایش نتایج تحقیقات ما درباره مخاطب باشد، اما قرار نیست ابزاری برای تکمیل کردن و رسیدن به یک دید جامع از مخاطبمان باشد. لازم است مخاطبینی را به شیوه صحیح انتخاب کنیم، بعد درباره مخاطبین به شیوههای مختلف تحقیق کنیم، بعد از آن نتایج تحقیقاتمان را تحلیل کنیم، بعد از آن قسمتهای مشترکی در بین مخاطبین را جدا کرده و …
در آخر از همان تمپلیت یا تمپلیتی دیگر برای نمایش نتایج این فرآیند استفاده کنیم.
داعش تخصصی فقط یک عملکرد اشتباه لحظهای و کوتاهمدت نیست، بلکه میتواند عملکرد موضوعی مانند بازاریابی محتوایی را برای یک مجموعه زیر سوال برده، ویرانگری وسیعی را در کسب و کار و فراتر از آن داشته باشد.
حضور داعش تخصصی امروز در بازاریابی محتوایی حس میشود، دیروز در برندینگ، و فردا احتمالا در تجربه کاربری و …